الشاعر منصورحجی عبودش المزرعاوی
قصیده تعال الخاطر الله من کلمات
منصورحجی عبودش المزرعاوی
***********************
تعال الخاطر الله الفجر صبح لیل
وهندس شوگ حبنه امنل نجم أیس
غرگ ایوب بیه و جفنی یونس بی
وسفینة نوح راحت بیه هم ترکس
تشریلی احبک و انته غیری اتحب
إهو المگطوع چفه شله بل محبس
غنیت ابغرامک چود یطلع صوت
مدل لناس اگولن مطرب أخرس
ابهوا یوسف زلیخا الامهه انلام
شریفه انه زلیخا عندی هیه وبس
لابسنی ابغرورک گلت لابل بال
لذالک من البسک بیه چن ألبس
شخص الماله غسمه اینوش العناب
أکید اشما یمد اچفوفه هم یفلس
نجس صح الیرکرک صدر الحسین
بس الدستراه اعله القتل أنجس
اچلم البیه سکر تکراه الطرشان
و لیدرک اچلمی بیهه ضل یلحس
شهرانی شهیره حبک المیشوم
حتی الما یشوف ابقصتی فگس
ظهری وخنجرک خوان محسوبات
بل مشابگ اونن مدری اتونس
یزاله جروحی وتشتهی الهوسات
وشخصک من سمعهن علملح هوس
الشاعر منصورحجی عبودش المزرعاوی
****************************
بیارق شامتی من اجفیت علج
وغیرک بل گلب ما شوف علج
مدام العشگ صار ازماط علج
احبک و لیلوم احرج ابیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**********************
یناهی اشلون اخبرنک بحالی
الولف وسرار توجعنی بحالی
بعد مافاد شبش المر بحالی
اضحکت وبچیت نفس الألم بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**************************
گد ما اعزف ابحبک دخلنی
یولفی وبوسط گلبک دخلنی
فرصه ومحد احذانه دخلنی
احبک بل حلگ یل تصد لیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**************************
صعدت أعلل منصه صفگولی اناس
گالو بس عله الکرار لا تشعر
ابخدمتهم صحت صاحولی حیاک
توکلت أعله الله وصحت یاحیدر
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
******************************
کل أثر لذله امسحه فاطمه
وگلبی ابحب الولایه فاطمه
افتخر لو گولن امی فاطمه
الهه فدوا اتروح کل ألامهات
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
*****************************
مو کل المدهرب لوز ولا کل خرس
ماله حس
اکو امدهرب لچن تلگا سبع ازلم
منه اینس
اللفیحی ابحچیه لیغشک خوفک من الخوینس
لهناک ودهربله احچایه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
حشه القاری
**************************
عله شوفک یا جمیل الوجه میتین
صبحنه! یل تنگط اشفاک میتین
او علی لمن تجینی بعد میتین
متر وشتم هواک ایفوح بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
جدید
***********************
یلله نتراهن مطل یاهو یفوز
و جوایز لل کتل حبت حلگ
وانه خو ازغیلطی وحیه أرید
حتی لو دگک اگول انته اتدگ
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
*************************
گبل بل هم الیه اشکثر شکیت
طحت هسه ورمح بچلای شکیت
اول ما مشیت اویاک شکیت
تغدرنی وصدگ غدریت بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**************************
قصیده بقلم منصورحجی عبودش المزرعاوی شارد من عشرتی
*************************
شارد من عشرتی وانه ادور إعلیک
وسکان المسیر ابچف احس مخبول
احبک لا اکرهک هاذه حچیک عود
المهم عن حبنه باقی انه مسئول
زبد چف رجلی اجیت ابهندس الیل
وکل اذراع خضر بی متر عاگول
وخاف الفجر ینطر ولعیون اتشوف
گام الیل منعمده أعله لجی ایطول
ابشارعکم لطم حسبالی اجه عاشور
گمت ویاهم الطم بس شماته اتیول
الرادود الشماته عید صاحو حیل
عاد المستهل بس گال مو معقول
واحد ما یحبک و انته لازگ بی
الک الله یزرع الدیم چا شنگول
انه منهه لله وعله نیتی اویاک
وانته ابمکر مالک تقلب البهلول
زراگه احصرتنی وبرجیج المای
طفافیح وسلالی وکاض بیدک فول
کل ذنی اطفرتهن صحت ناگص شص
رد طب امن لاول هیچی مامقبول
احس سکران موته ومزتی اگبور
ونسوان الیسحرن داخلیتی اتجول
اسلم إعلیک بالش بیه خفگات
وتگل لهلی ابنک والله مامعدول
اذا اسمع تصخن سنه ابچی إعلیک
وانته ابیوم موتی ادگ بل اطبول
الشاعر منصورحجی عبودش المزرعاوی
***************************
من موال ادگ لیلی لبسته
لاصافحت چف شامت لبسته
العلیه امس کض روحا لبسته
خاطر لا یکض روحا علیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
حشه القاری
******************************
أما تدری الوکت منس نسوان
لئن ابداخلیتی أعتقد نسوان
عجوز وعلی دارن عشر نسوان
اشبعن جر و تملخ شعر بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
************************
یخلی من أسئلک أجب هلکان
محب غیری کمثلی إعلیک هلکان
ابغیابک ثق وحگ طاریک هلکان
کسم خیاط احس یغدی علیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
****************************
یلوج الگلب من الویع منلا
یربی و غیرک المظلوم منلا
گمت یاهو الأچهبه ایگول منلا
هله و لامرحبا هم اجه لیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**************************
لسن خصمی ابسیاسه کلمنی
و لحم فاطس جنابک کلمنی
شطلبک من اذمک کلمنی
احترمتک وادری بیک اتخون بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
***********************
مو من کیفهن لچن لچن خاف
النوایب وثگل منی لچن خاف
الغبر مابی نص طگه لچن خاف
اطگه و ینحسب زلمه علیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
حشه القاری
***************************
علی عله عله العیال مثله ما عله
عالی
علی اول خلیفه وتالی اخرصار یعنی اول وتالی
الما یقنع ابهاذه اشی حشاک افردت انعالی
ما بدله ولا اقبل دینه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
*******************************
هوسه بحق ابی الفضل (ع) فی کل کلمه یوجد حرف (ر)
غارت غیرته المغیور غیر غیرت
الغیار
کرهم کرته کرتیش کرهم کرت
الکرار
درا ابدرب ادهر مدیور مندار ادهر
مندار
ودارت دورها ادوارا
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
****************************
الحمه صیت اشرف لتگول شحمه
ومای الحیه ابگصت انذل شحمه
وفت من امنت بزون شحمه
وعظم امنت اخوی وغدر بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
حشه القاری
جدید
********************************
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
یامن خال وجهک فی الخدی لائقا
کل قلبن اذا تصد لهو ینقسمو
عندما ذکرتک فی الحج أستغبتک
و أخذ إبلیس نحوی بلحجار یرجمو
گلبی ابمای بحر اشوگ غیبه
یل دگیت الی بل فرح غیبه
ابیت الله وشلت بجفاک غیبه
وشیطان الرجیم الرجم بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
***************************
وحگ من ذل اعز خصمه بلادن
امکسر بس چذب گتلک بلادن
ابعینی چن صرت سامی بلادن
امنشوفک برج گلبی ایحوس بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
***************************
گلبی من مرار الدهر بیدای
ابسبب تاه ابگطعته الیل بیدای
الغبر حتلو اصبغا صبغ بیدای
یضل نفس الغبر هم هیه هیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
حشه القاری
*************************
قصیده بقلم منصورحجی عبودش المزرعاوی
*************************
خل نرجع سویه وننسه کل اصار
الک یا من عفتنی هاذه العتاب
خل نعترف مره احنه غلطانین
ونگعد لل یجینه نحسب احساب
استاهد اجروح البیه کلهه اطفال
وهسه من عفتنی اصبحن شیاب
اجیتک شات ارجف وانته چانون
بس المشکله تتحمه بیک اذیاب
الکصر عصت عمامه ایعامم الغیر
بس اشلون حاله الکصر عصت احباب
صرت عگبک غریب ابسلف مو خیرین
حصره احچیلی چلمه یحرگون الباب
حتی اعلل جرح تحسدنی شمات
جرحک هاذ شنهی الهسه ماطاب
وگلت بطیف خاف اتمرنی شمات
گمت حتی امن انامن البس انگاب
غرورک بلله گلی وین توصل بی
وحد انته ما مخلوق من اتراب
منته خیر من یوسف ابن یعگوب
ذاک چان مرسل یتله الکتاب
لاچن رغم حسنه اشکثر کظ تحویل
هم تنکر قضیته اتگلی چذاب
ما صارت احبک عمی غلطان
اکبر غلطه ادم من غلط هم تاب
چی گتلک احبک گمت تحچی اکبار
تدگ چوبی علیه و تلعب اچعاب
تسولف بل مراجل انه هیچ و هیچ
ابکیفک عمی سولف بس ارید اجواب
تحبنی لو اغسل ادیه من العچوس
احچیلی الحقیقه ابدون ای اسباب
بعد ما رید تشرح گلی ناسیک
اعظم حتی روحی ابهاذ المصاب
الشاعر منصورحجی عبودش المزرعاوی
****************************
یوکتی ابدون کل داعی ترکبل
بطل عل حگ و لا چنک ترکبل
بطن وانظر سبب فعلک ترکبل
گلب حسرت یتیم ابلا ابیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
عفون های الاصح
*************************
حط (الحا)گبل (اسین) بل موضوع
وحرف (الیا)خل ایصیر بعد (اسین)
ثم( انون ) تأتی بعد حرف( الیا)
تجمعهن سویه ایصیرن (حسین)
واذا شعرک تخربط وزن مابی
وما عندک صور اتحرک احساس
اکتب اسم (سابع)وگرا ریدود
تطلع فرد چلمه اتخبل اناس
نعم ذول اثنین اولاد کرار
واحد بی (حی) اثانی بی(در)
حی احسین ودر راعی الجود
وذا صفو سویه یعنی (حیدر)
نفس ابنفس تطبگ واحد ایصیر
رسول الله حچاها غیره محد
محمد نفسی حیدر گال مرات
العلی اگدر اصیحن هسه (احمد)
اذا عیسی ابن مریم گعد المیت
قابل عیسی افضل من نبینه
واهل البیت نفس المستوا اویا
یعنی الموتی تحییهم (سکینه)
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
***********************
علی محد گرب بیته فقاره
وکصر خشم البطل للحگ فقاره
علی من مات تدری اشگد فقاره
کتلهه الجوع و تیتمت هیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
*****************************
قصیدة النسب بقلم منصور
حجی عبودش المزرعاوی
*******************
تبسبس ویه ربعک های الایام
من احلوگکم ماتطلع اچلمات
تسب یدی واصولی وانه ابن دین
وتفتح هل قضیه ابین شمات
اذا ماتعرف اصلی انه اگلک بی
وسمع آنه ابنمن یاعدیم اذات
انه ابن الگضا عمرا للاسلام
وانه ابن الیصدق حتی بل رکعات
وانه ابن اشلع من خیبر الباب
وانه ابن الیظهظب ساعة اشدات
انة ابن الامیر العاش ویه ایتام
یاکل ضیم ابوی ویشرب الحصرات
انه ابن الاسد بکتاره چان ایلوذ
وانته چان ابوک ایلوذ من اشات
انه ابن الوگف وگفت جبل عل گاع
وانته ابن اشرد مو مره بل مرات
انطیک ادلیل وانته احکم بی
بفراش انبی عودک لون عودی البات
تعیرنی ببوی انطبر بل محراب
وانه اچان ابوی ایبچی الافات
دخلینی ابسکتی وراضی بل مقسوم
لا سولف سوالف مده مضمومات
وخوی انه ارضا ابسلت اسیف
وعله صدره اشمر ویصیح هیهات
هیهات امن المذله وبیعت الارجاس
وادری ابراسی یصبح فوگ المسنات
وخوی انه الگمر الکصر عصت اجیش
وظهر الحمر الهم وده اگوامات
وصاح اعله اشمر الحرمه جیشک وین
خل تطلع زلمکم کلهه ورایات
اعدل ایدک یاشمر انه اجیتک هاد
موش اتگول هاذ ایدور الغفلات
اهل البیت احنه اربات ابوالحسنین
ملگه انلاگی احنه ابساعت الکلفات
وختمهه القصیده وانه الفوز
والقران یشهدلی ولایات
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
**************************
یناهی لحم جسمی اعلیک عصا
ولا همنی اعله بیتی الوکت عصا
هظمنی الما یعرف ایشل عصا
وانه امعیدی ویرید ایعیل بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
*****************************
لوچن یا هموم الدهر لوچان
عله خلی الیهیج اجرح لوچان
اسف بعض اربع یاصاح لوچان
ملح امطر علیهه اتخون بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
یجل القاری الکریم
****************************
الحزن چن عشعش ابگلبی وچلبی
اعله ذاک ارعا ابماعونی وچلبی
اخوی ابلیل حافانی وچلبی
ندهنی و عیرانی ابهل خویه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
************************
یناهی لاتشد جرحای خله
بعد مافید بیه اصبحت خله
موتنی الیبوس احذای خله
ایتشمت چی خلیلی خان بیه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
***********************
قد قامت قلیل الگوم تخطط للحرب
خطا
اذا یحمل صدگ عباس اگباله یاهو
انحطا
گالو کلنه خل انهد ولاکن فگر
الیکظا
یطلع ضیم الله من اعیونه
ک.منصورحجی عبودش المزرعاوی
معزوفة محمد رسول الله من فرقة انغام الاهواز بقیادة محمد سعید الخمیسی